میخائیل بولگاکف 1891- 1940
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف (Mikhail Afanasyevich Bulgakov) در خانوادهای فرهیخته در پانزدهم ماه می ۱۸۹۱، در شهر کییف چشم به جهان گشود و در مارس ۱۹۴۰در شهر مسکو چشم از جهان فروبست. وی نویسنده، پزشک و نمایشنامهنویس مشهور روس در نیمه اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او «مرشد و مارگاریتا»، از شاهکارهای ادبی سده بیستم بشمار میآید.
پدرش آفاناسی ایوانویچ، دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کی یف بود. در سال ۱۹۰۱ او را به دبیرستان شماره یک شهر کییف فرستادند. در آنجا بود که استقلال و خودرایی واپسزده خود را نشان داد. به هیچ گروه یا انجمن سیاسی نپیوست و شخصیت منحصربهفرد و نامتعارفش توجه اطرافیان را به خود جلب کرد. او پس از پایان تحصیلات دبیرستانی وارد دانشکده پزشکی شد و در سال ۱۹۱۶ دانشکده پزشکی را به پایان رساند. علاقه شخصی بولگاکف به زبانها و ادبیات خارجی باعث شد که در کنار کار پزشکی در زمینه ادبی نیز رشد کند. در پاییز همان سال ارتش، او را به عنوان پزشک به روستایی اعزام کرد. خاطرات این دوران در مجموعه داستان «یادداشت های روزانه یک پزشک جوان» آمده است. یک سال بعد از اتمام دانشگاه بود که انقلاب روسیه و به دنبال آن جنگهای داخلی درگرفت و بولگاکف به عنوان پزشک در جبههها فعالیت میکرد. پس از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷، به کی یف بازگشت. بولگاکف همه کوشش خود را برای ملحق نشدن به ارتش به کار برد. با این همه ناچار شد یکی دو روز در ارتش خدمت کند، اما از آنجا فرار کرد و در پاییز سال ۱۹۱۹ به ولادی قفقاز اعزام شد و در آنجا به مداوای سربازان و افسرانی که در نبرد با ارتش سرخ مجروح میشدند، پرداخت. با شکست ارتش سفید از انقلابیون ارتش سرخ، برادران بولگاکف مجبور به فرار و مهاجرت از سرزمین مادری خود شدند. هرچند بولگاکف عملاً نشان داده بود که به هیچ گروهی وابسته نیست، اما پس از پیروزی بلشویکها، آنها اجازه ندادند فعالیت وسیع ادبی داشته باشد. زیرا پدرش مدرس مذهبی و دو برادرش ضدانقلاب و فراری بودند.
بولگاکف در طول زندگی سه بار ازدواج کرد. اعتقاد بر این است که همسر سوم او «یلنا شیلوفسکی» منبع الهام شخصیت مارگارتا در رمان «مرشد و مارگاریتا» بوده است. بولگاکف سرانجام در دهم مارس ۱۹۴۰ بر اثر نوعی بیماری کبدی موروثی درگذشت و پیکرش در مسکو به خاک سپرده شد. از آثار بولگاکف که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «مرشد و مارگاریتا»، «قلب سگی»، «برف سیاه و مرفین» و «تخم مرغهای شوم» اشاره کرد.
«یکاتیرنا پیساری وا» سردبیر خدمات کتاب و نشر «مای بوک» می گوید: میخائیل بولگاکوف همچنان یکی از محبوب ترین نویسندگان روس است که نوشته های او نه تنها در کتاب های درسی مدارس، بلکه در بزرگسالی نیز مورد استقبال قرار می گیرد، این نویسنده توانسته است در آثار خود طیف وسیعی از موضوعات نامیرا را پوشش دهد و مسائلی را برای همیشه باز بگذارد و به خوانندگان اجازه می دهد، خودشان قهرمانان او را منعکس و شناسایی کنند. پانزدهم ماه می 130 مین زادروز بولگاکوف است.
میخائیل بولگاکوف یکی از نام آورترین نویسندگان سده بیستم است. صرفا نه به این دلیل که در مدرسه به دانش آموزان تعلیم داده می شود، بلکه بسیاری از افراد در بزرگسالی به مطالعه آثار او روی می آورند. همه متن های او پویا و مربوط به امروز است، هر کسی می تواند چیزی از خود را در آنها پیدا کند. و به این بیاندیشد که چه چیز ما را انسان می کند؟ پیساری یوا گفت: «قلب سگی» را بخوانید. عملکرد تئاتر چگونه است و چه واقعیات ناخوشایندی را در پشت صحنه پنهان می کند؟ این یک «رمان نمایشی» است. جالب است بدانید که مردم چگونه عقل خود را در بحبوحه وقایع جنگ داخلی حفظ می کردند؟ برای درک آن این آثار را بخوانید: «فرار»، «گارد سفید»، «روزهای خانواده توربین».
به نظر این کارشناس، در قرن بیست و یکم، مردم هیچ تفاوتی با شخصیت های داستانهای بولگاکف ندارند: آنها هنوز هم درگیر مسکن، پول، قدرت و سیستم ناکارآمد هستند.
آسیا گاسیمووا سردبیر خانه نشر لیترس گفت: « محبوب ترین اثر نویسنده، همانطور که انتظار می رفت، رمان «مرشد و مارگاریتا» است. این کتاب برخلاف کتاب قطور «جنگ و صلح» اثر لئو تولستوی و «جنایت و مکافات» اثر فیودور داستایفسکی، خوانندگان را با حجم خود نمی ترساند، بلکه امید بیشتری به عاشقان ترسوی کتاب می دهد. سپس یک شگفتی در انتظار خواننده است: سه جهان، که در آنها وقایع به طور موازی پیش می روند: جهان زمینی، جهان کتاب مقدس و جهان اهریمنی. گاهی اوقات درک اینکه نویسنده چگونه بین این جهان ها جابجا می شود دشوار است.
در عین حال، خوانندگان سرسختانه با روایت پیچیده بولگاکف سروکار دارند، نویسنده ای که موفق شد طیف وسیعی از مباحث ابدی را پوشش دهد. «عشق و نفرت، زندگی و مرگ، آزادی و تقیّد. و یک پایان باز که نویسنده از قهرمانان خود باقی می گذارد، به خواننده اجازه می دهد تا در این لحظات تأمل کند و البته، با قهرمانان بولگاکف همذات پنداری کند. علاوه بر این، بولگاکف، سنتهای فیودور میخائیلوویچ داستایفسکی، با مضمون عدالت و رحمت را مطرح می کند. این را می توان به وضوح در مثال مرشد مشاهده کرد، که به جای زندگی ابدی دقیقاً به او آرامش مطلق اعطا شده است».
محبوبیت بولگاکوف در بین خوانندگان روس نیز توسط آمار تأیید می شود. بنابر گزارش سرویس مطبوعاتی خدمات کتاب، مطابق نتایج این مطالعه، که بیش از 1500 روس در آن شرکت داشتند، مشخص شد که بیش از 99 درصد آنها حداقل یکی از کتاب های بولگاکوف را خوانده یا به آن گوش داده اند. بخش عمده ای از پاسخ دهندگان – 64 درصد – با دو تا پنج اثر نویسنده آشنا بودند، 20 درصد – با پنج تا ده اثر، و 6 درصد تمامی آثار نویسنده را مطالعه کرده بودند؛ آنها بیش از ده كتاب خوانده و گوش داده بودند. بیش از 93 درصد از این جامعه آماری، بولگاکوف را به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات روسیه نام بردند و 82 درصد معتقدند که وی در شکل گیری جهان بینی آنها تأثیرگذار بوده است.
رمان های او که به زبان فارسی ترجمه شده اند شامل: «مرشد و مارگاریتا»، «یادداشتهای روزانه یک پزشک جوان»، «قلب سگی»، «گارد سفید»، «برف سیاه»، «تخم مرغهای شوم» و « دست نوشتهها نمیسوزند».
همچنین نمایشنامه های او که به فارسی ترجمه شده اند: «ایوان واسیلیویچ»، «جزیره سرخ»، «خانه زویا»، «مولیر» (براساس زندگی مولیر کمدین سرشناس فرانسوی)، «ژوردن کمعقل»، «آدم و حوا»، «دن کیشوت» (اقتباس نمایشی از شاهکار سروانتس)، «جنگ و صلح» (اقتباس نمایشی از شاهکار تالستوی)، «فوس مرده» (اقتباس نمایشی از شاهکار گوگول)، «پتر کبیر» (براساس زندگی تزار پتر کبیر)، «روزهای واپسین» (براساس زندگی الکساندر پوشکین)، «باتوم» (براساس سرگذشتهای دوره جوانی استالین)، «فرار» و «خوشبختی».